اول از همه سلام دوستای گلم😍
میخوام براتون خاطره سالگرد عقدم رو بگم براتون🤩
٢٨ مرداد عقدم بود و ٢٩ مرداد تولدم🤗
چون همسرم سرکارش بود ما یه هفته زودتر جشن گرفتیم
صبح زود من بیدار شدم یه دوش گرفتم همسرم بهم زنگ زد گفت یه کادو برات گرفتم گرمی یک میلیونه😃 منم گفتم طلاس میگفت ن ن تا منو یکم اذیت کنه (دوس داره سر به سرم بزاره) منم گفتم باشه🤪 تو راست میگی طلا نیست بعد دیگه قطع کردم و موهامو خشک کردم
خب ادامه ش😶
خب
😑😑😑😑😑😡😡😡😡😡😡😡همشو یجا بزار دیک اه
قرار شد همسرم شام بیاد خونمون منو مامانم و بابام هم رفتیم کلی خوراکی و میوه خریدیم همسرم رو هم تو خیابون دیدیم گفت رفته کيک سفارش داده هرموقع کيک آماده بشه کيک رو میاره و میاد😍
ماهم برگشتیم خونه به کمک مامانم شام درست کردیم بعد من رفتم یکم آرايش کردم بعد یه لباس قرمز داشتم همسرم واسم هدیه آورده بود اون رو پوشیدم و موهام رو درست کردم
خب😑
خب
گلم بقیه ش😢
صدای زنگ آیفون اومد رفتم درو باز کردم همسرم بود با کیک و شمع و شکلات و بادکنک اومد😍❤️
کيک رو ازش گرفتم و گذاشتم داخل یخچال و رفتم کنارش نشستم و کلی باهم بازی کردیم☺️
شام که آماده شد رفتیم شام خوردیم بعد از یه ربع مادر شوهرم(عمه ام) خواهر شوهرم(دختر عمه ام) و شوهرش و جاریم(دختر عمه ام) و بقیه عمه هام اومدن خونمون من گفتم شهاب اینا چرا اومدن البته منظورم بقیه عمه ها بود ن خانواده خودش گفت من دعوتشون کردم🤩
