چهار سال زیاده.
شوهر من اوایل عین بچه ها بغض میکرد دلتنگ نیشد.
منم بهش میگفتم پاشو بریم بیرون از اونجا به مامان بگو شام میایم خونتون.
تقریبا اوایل ازدواج یه روز در میون اونجا بودیم یا شام یا شب نشینی.بعدش کم شد.
ولی بهش میگفتم من حوصلم سریع سر میره دلتنگیت برطرف شد پاشیم.
نهایت دو سه ساعت مینشستیم