من امروز بامانمم وقت لیزر دارم باید برم خونه مامانمم ازونجا باهم بریم بعدفاصله خونه ما تا مامانم نیم ساعته مااز لیزر ساعت 8 شب میرسیم خونه مامانم شوهرمم ساعت 20 دیقه ب 8 میرسه خونه مامانم بهش میگم برو خونه مامانم پیش بابام بموم تا 20 دیصه بعدش من میرسم گف ن میام خونه بعد باز میام دنبالت😬😬گفتم بروخونه مامانم ی رب بعدش میرسم گف ن میرم خونه خودمون باز میام دنبالت بعد بدون خدافظی رف بیرون درو محکم بست😑😑نمیدونم چرااینجوری شده..
از صب ک رفته سر کار زنگ نزده ک مثلا قهره
هرروز تاالان دوبار زنگ میزد حالمو میپرسید