سلام بچه ها من شوهرم و خانوادش خیلی پرتوقع هستن مثلا سر این که من عید به جای روز اول روز 3 عید زنگ زدم هنوز بامن قهرن من روز اول با شوهرم رابطمون دعوایی شد روز 3 عید زنگ زدم ده بار به خونه موبایل پیام بامن قهر کردن جواب ندادن این دفعه چندمشونه بامن اینکارو میکنن من ولی روز عید فطر زنگ زدم تبریک گفتم اما دیگه هنوزم بامن قهرن شوهرم خیلی بامن فرق داره از نظر عقیده روز به روز بدتر شد8 سال ازدواج کردم اما همه جوره کنار اومدم با همه چیز با این اخلاقهای کشنده و عجیب غریبشون رسوماتشون اما دلم برای خودم میسوزه خیلی واقعا اذیت میکنن ما همین جوریشم خیلی روال نیستیم اما با این حرفا خوب زندگيم میلرزه شوهرمم گوش نمیده امروز هم سرم دادو فریاد که تو چرا باخانواده قهر کردی میگم به قرآن من با کسی دعوا ندارم قهر ندارم اصلا نمیتونم درک کنم من سر ماجرای بچه دار شدنم بدنم سوراخ شد دیگه واقعا اماهیچکدوم درکم نمیکنن منم آدمم دیگه ذهنم درگیر مشکلات خودمه شوهرمم از دادن یه آزمایش دریغ داره از طرفی با تمام بدی هاش که واقعا داره دوسش دارم اما خیلی خسته ام هرچی تلاش میکنم انگار من هیچ خوبی ندارم هیچ ویژگی مثبت منو نمیبینه واقعا درمونده شدم جنس و ذاتشون نمیخوام بدگویی کنم ولی واقعا پرتوقع هست بابام بخاطر من پیر شد چه غصه ها نخورد الانم بگم طلاق دورازجون دق میکنه تو رو خدا شما بودین چیکار میکردین؟