2777
2789

سلام خانومای عزیز تاپیک های قبلم رو شاید خوندین گفتم عقدم یک و نیم هفته است نرفتم خونمون خونه ی خودمونیم یعنی خونه یی که قراره بعد ازدواج بریم یک و نیم هفته عین زن و شوهرا داریم زندگی میکنیم چقد بدبختم دوره عقدم هم نمیتونم عین بقیه شیطونی و... کنم بعد شوهرم میره صبح ساعت نه ساعتای چهار میاد الحمد و لله وضعمون خوبه بهش میگم بیا شهریور عروسی کنیم زندگی کنیم میگه یه چیزی میگی ما همش هشت ماهه عقدیم بعد یک یسال بریم خونمون؟؟ 


شرایطمو درک نمیکنه که وقتی مامانم بهش متلک میگه من چقد عصبی میشم ولی گوش نمیکنه میگه من حد اقل هزار نفر مهمون دارم و عید بهترین وقته عید سال دیگه میگه شرایطش اونموقع بهتره میگم خوب بیا یه عروسی جمع و جور در حد پونصد شیصد نفر بگیریم شهریور هم تو به زحمت نمیفتی هم زود از این الا خون بالا خونی راحت میشیم میگه نه من یه عمر صبر کردم و دیر ازدواج کردم که عروسیم بترکونم چشم یه عده کور شه اصلا حرف گوش نمیکنه اخه من چکار کنم و نمیدونم چجور راضیش کنم از طرفی کلی از سنگین های جهیزیه رو اون خرید و تقریبا دویست تومن شد خجالت میکشم خیلی اصرار کنم از طرفی تو عقدم تو یه خونه خیلی خوب نیس نمیدونم چکار کنم مامان بابامم که اصلا فکر منو نمیکنن نمیدونم چکار کنم میگم طلاهام بفروشم بهش بدم فکر میکنم مدیونشم تقریبا سی مثقاله بهش فشار نیاد میگه من دستم پره ولی خ.وب من چکار کنم شاید اینجور راضی شه نمیدونم بخدا..... 


کمکم کنین چکار کنم اینم زندگی مامان بابام و اون خواهر بیشعورم درست کرد برام الان عین زن و شوهرا غذا میپزم میاد شب با هم میخوابیم... اصلا من که به نگرفتن عروسی خیلی راضی ترم نمیدونم چکار کنم اهههه

سی مثقال؟؟؟؟

پدرم رفت و شهر خالی شد😔😔خدایا امانتی که سپرده بودی روزجمعه تاریخ۱۳۹۹/۰۷/۹ساعا ۱۳:۲۵به خودت سپردم،نگهدارش باش ، طلب مغفرت و امرزش دارم براش،خدای مهربونم یادت باشه اون مهربانترین و خوش قلب ترین پدر دنیا بود😔😔غریب و تنها به خواست خودت پابه دنیا گذاشت بدون مادر و برادر  وپدر و با خواست خودت بردی،هر کس دوست داشت برا پدرم دختری یا خواهری کنه صلوات و فاتحه بفرسته اللهم صل علی محمدا و ال محمدا

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

سی مثقال؟؟؟؟

اره مامانم کوتاه نیومد گرفت اههه تو طلافروشی وگرنه بیست تا بود مامانم سرویسی که برداشت.... ده تا بیشتر شد اونم دوست شوهرم بود شوهرم منگنه شد گفت مشکلی نیست بردارین ولی ناراحت شد خیلی به زبون نیاورد ولی ناراحت شد

کامل نفهمیدم اسی ماجرارو ولی هزارتا مهمون داری حداقل؟؟؟؟

الان دوست داری عروسی بگیری یا نگیری؟؟؟؟

هزارتا مهمون شوخی  نیستااااااا تو این اوضاع

این کاربری دست ۵۰۰نفره،اگر اینجا احیانا خالی بستم بعدش سوتی دادم و گندش درومد،مطمعن باش،من نبودم و اون ۴۹۹نفر دیگه هستن😂
کامل نفهمیدم اسی ماجرارو ولی هزارتا مهمون داری حداقل؟؟؟؟ الان دوست داری عروسی بگیری یا نگیری؟؟؟؟ ه ...

نه مهمونای اونا زیادن ما در حد سیصد نفر بیشتر نیستیم اصلا برا همین میگه صبر کن تا عید که... وگرنه میگم بیا با همین قدر که پول داری در حد پونصد نفر بگیریم شهریور میگه نه میگم من کمتر میگم بیان در حد صد نفر تا تو بتونی بیشتر دعوت کنی میگه صبر کن تا عید هرچی خواستی دعوت کن نمیدونم خیلیم بابت کار مامانم که تو طلافروشی اونجوری کرد خجالت میکشم نمیدونم چکار کنم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز