واسه بیرون رفتن از شرایط بد ازدواج خوبه یا چی؟

سلام بچه ها چطورین

خواهشا بدون قضاوت نظرتونو بگین

توخونه خیلی اذیتم

مامانم همیشه درحال دادو بیداد و دعواست

بابامم اینجوریه که باهاش حرف بزنی همش درحال سرکوفت زدنه که تو بی عرضه ای

یه مدت برای کاررقته بودم شهر بزرگتر پانسیون مینشستم خیلی راحت نمیتونم با بقیه ارتباط بگیرم وبخاطر تنهایی اذیت شدم

سرکارمون تو کارگاه چون ارشدمون خیلی بداخلاق بود و چندنفرم بخاطر اخلاقش کارو ول کرده بودن با اون و دوستش یه بحثی داشتم بعد اون کلی پیش همه ازمن بد میگفتن و غیبت میکردن همه با من شدن بده

حالا برگشتن خونه

مامانم خیلی رومخمه

وخواهرمم همینحور خیلی غریب پرسته

احساس میکنم ازهمه متنفرم

یه جا یه آدم حسابی پیدا نمیکنم نمستونم زندگی‌کنم

شده کل زندگیتون پشت سرهم بدبیاری بیاین؟

هرجی آدم بی شعوره سرراه من قرار میگیره

فامیلامون خیلی فضولن همین که میبیننت شروع مسکنن چرا شوهر نمیکنی چرا مهمونی نمیری

واقعا نمیدونید که مادرم چجور آدمیه

آدمی‌که بحاطر پاره شدن یه لباس کهنه ش مثل یه اسی کتکت مزنه

نمیتونم دیگه کسیو تحمل کنم

از طرفیم جایی رو ندارم که بخوام حداشم

نمیتونم با احساس تنهایی کناربیام

یکی دوتا دوستیم وه این مدت داشتم یکیشون که به نسبت صمیمی تر بودم یه اخلاقی داشت که هر وقت من یه ذره ناراحت بودم یه دردودل کوجیک میگردم شروع میکرد به مسخره کردن من.منم قطع رابطه کردم باهاش.یکی دیگه هم خیلی بی معرفت بود چارتا آدم جدید میدید دیگه اصلا مثل یه غریبه جواب سلامتم نمیداد

خلاصه بگین نظرتونو