حتما که میموند و میمونه .خب همش ۵ ساله دیگه 😁
میدونم شوهرم ادعا دوست داشتن زیاد داره ولی تو سختی که تو زندگیم بود فقط رنجم داد نمک بود روی زخمم
خودم فکر میکنم هیچوقت نمونه
شوهر من میمونه چون الانم بیمارم بیشتر از من بی قراری کرد وقتی فهمید
ممنون عزیزم بدخیمی رحمی دارم و تحت نظرم خیلی حالمون بد بود چند روز اصلا تو خونمون سکوت مطلق شده بود یه شب که دراز کشیده بود جلو تلویزیون دستاشو گذاشته بود رو‌چشماش یهو پاشد نشست دیدم گریه کرده گفت هیچ کس رو ندارم دلداریم بده کاش یه شونه ای بود روش گریه میکردم منم بغلش کردم و گریه کردیم فرداش اومد خونه بغلم کرد گفت نمیذارم آب تو دلت تکون بخوره شده تا آخرین قاشق و چنگال خونه رو هم بفروشم نمیذارم چیزیت بشه
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
37 ثانیه پیش
39 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
