2777
2789
عنوان

خیانت شوهر خواهرم

420 بازدید | 28 پست

این دو روز خواهرم کشیک بوده .امروز اومد خونه گفت خیلی حالش بد بود. برام با گریه داشت تعریف میکرد دیشب از رزیدنتش اجازه گرفته و شب ساعت 9 رفته خونه شوهرش (قرار بود 16 مرداد ازدواج کنن)که همونجا بخوابه بعد شوهرش که اسمش علی هست ازش پرسیده به باشگاه ورزش پیام داده یا نه بعد مهسا خواهرم یادش رفته بوده و الکی  گفته اره میخواسته همون لحظه پیام بده که علی جلوی مامان باباش (مادر شوهر و پدر شوهر علی )اومده بهش کلی چیز گفته مثلا خودش داشت میگفت بهش گفته من کنار تو حالم خوب نیست تو انرژی منفی داری تو چاقی تو زشتی  و تو افسردگی داری و اصلا حیف من که با تو ازدواج کنم خیلی زشتی و اینا (علی خودش از قبل میدونسته مهسا پیام نداده) مهسا هم هیچی نگفته و رفته همون بیمارستان خوابیده مهسا میگه من اصلا نمیخوام باهاش ازدواج کنم
خیلی دلم براش میسوزه
خیلی گناه داره 

هیچی

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

یکی از اول بگه چی شده من ک نفهمیدم

من دلم میخواهد خانه ای داشته باشم پر دوست  ،کنج هر دیوارش دوستانم بنشینند ارام،گل بگو گل بشنو،هر کسی میخواهد وارد خانه پر مهر و صفایم گردد یک سبد بوی گل سرخ به من هدیه دهد  ،شرط وارد گشتن شست و شوی دلهاست.شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و ریاست.بر درش برگ گلی میکوبم..روی ان با قلم سبز بهار مینویسم ای یااار؛خانه ما اینجاست،تا که سهراب نپرسد دیگر خانه دوست کجاست؟؟؟
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792