من پارسال سقط داشتم ک این ماه شش ماه میگذره ازکورتاژم ،،،میبینم امروز زنگ زده میگه شش ماه گذشته اقدام نکردی گفتم نه گف من ک این ماه اقدام کردم رفتم امپول زدم فک کنم حاملم حالت تهوع دارم بالا میارم،،بچها اون سه تا بچه داره این چارمی میشه ،فک کرده من بعد شش ماه اقدام میکنم سریع رفته دکتر امپول اینا زده اقدام کرده،برای بچه قبلیمم همین کارو کرد،دوتا بچه داشت بچه دومش دوسالش نشده بود تا فهمید حامله م ماه بعدش گف منم حاملم تفاوت سنی بچهامون دوماهه،،،امشب با یه غرور و تکبری باهام حرف زد احساس کردم داره خردم میکنه،ازسرشب اشکام بی اختیار میریزه بخدا حسودی نمیکنم ولی دلم خیلی براخودم سوخت
جاریت خله
محلش نده بیخیال
بچه نداری؟
سربارداری،اولم هی چپ میرف راست میرفت میگف اینونخور سقط میکنی اینجوری،نشین سقط میکنی خلاصه بخدا بچهافقط ورد زبونش بود سقط میکنی یه خدای ناکرده هم نمیگف بعد
بروبابا
چندباردیگه اینطوری گولش بزن تاحالش جابیاد
وا واسه یه آدم دیوونه ناراحتی
فک کن از حسودی بچه میاره
بعدشم یه جوری میگی انگار نازایی
شکر خدا یه بچه داری
دومی هم انشالله خدا بهت میده
بزار جاری چهارمی و پنجمی رو بیاره بچینه دورش
یه دونه دارید دیگ فعلا
چه عجله اییی
خودشونم ۴ تا اونقد وضع مالیشون خوب هست ک لز پسشون بربیان یا فقط در حد زخم زبون زد و زارتان زورتانن؟
دلتون برا چیا میسوزه طرف اومد جلو من برا بچش اسپند دود میکرد میگف عه همین نیم سات پیش خوب بودا همین الان یهویی مریض شد ...اینکارشم بار اولش نبود ولی من ب پمم نگرفتم مهم نیس که
خیلی خداروشکر کن که یه بچه سالم داری بیخیالش باش من که ندارم جاریمم برای سومی اقدامه ولی به مشکل خورده ما پیش کسی نگفتیم که اقدام کردیم و نمیشه به همه گفتیم شوهرم فعلا دوست نداره اونروز میگفت شوهرمن چون زن و زندگیشو دوست داره بچه هم دوست داره ولی اونایی که شوهرشون بچه دوست نداره. چون زنشو دوست نداره روانیم کرده دوساله مریض شدم از نیش زبونش چکار کنم وقتی خدا نمیده. بخدا بسپار ارزش نداره خودتو مریض کنی. از من گفتن💖
بعد باز موقعی ای ک نوزاد داشتم هی میومد داستان اونایی ک نوزاداشون ناخواسته ازپیششون مرده برام میگف بعد میگف اینجوری شیر ندی میمیره اونجوری نکنی میمیره بی شرف😔 اینقد ازاین داستانای مرگ نوزادا گفته بود یه روز بچم خواب برد نوزاد چن روزه داشت اروم نفس میکشید من متوجه نشدم یهو جیغ بلندی کشیدم،،،چقد شوهرم دعوام کرد ک چرااینجوری کردم،،
عزیزم درکت میکنم
سربارداری دومم ک سقط شد ازدست حرفاش حتی ب خانواده خودمم نگفتم ک ب گوشش نرسه و باز با حرفاش روان منو بهم نریزه بیاد بگه سقط میشه سقط میشه میمیره ولی متاسفانه توچارماه رشد بچم متوقف شد اونام ازذقشون این ک بهشون نگفته بودن بدتر نمک روزخمم پاشیدن،نیشخند میزدن
چ ادم داغونیع جاریت گاوه مگه ۴ تا
تو این وضعیت
خدایی سر بچه زاییذن رقابت نذارید دیگه کودکستانه مگه
بچه امکانات می خواد تو این شرایط بد اقتصادی
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
53 ثانیه پیش
53 ثانیه پیش
56 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
