سشنبه هفته پیش با خواهر شوهرم دعوای بدی کردم.بزارید از اول بگم.من همسرم باشگاه بدنسازی داره تو این چندسال کلا خودم مدیریت میکردم و مربی بودم و چندتا مربی داشتم خواهرشوهرم یک روزم نمیومد باشگاه بعد زایمانم من کلا سپردم ب خانمی و گفتم هرچقدر در میاری ماله خودت فقط به من اجاره ماهانه باشگاه رو بده همه چی پای خودت ک این خانم چندماه کار کرد کلی هم راضی بود و اما سر پولایی ک میبرد خونه با شوهرش دعواش شده بود و گفت ک دیگه نمیتونم بیام و منم کلا سالن رو تعطیل کردم ک چند ماه واقعا اذیت شدم همه تماس و زنگ و ک لطفا راه بندازید و فلان مادرمم گف من باز میکنم منشی میشم شما مربی بگیرید ک شوهرم مربی گرفت خدایی همه چی خوب بود بعد سه ماه سر وکله خواهرش وا شد و اومد باشگاه شروع کرد ب دخالت کردن ک چرا ساعتش این ساعته چرا مادرت این کار و کرد چرا مادرت با این خندید منم اعصابم خورد شدو اخر ب مادرم گفتم نیا اینا فکر میکنن تو اونجا هستی کل پولارو تو میبری
به اون چه
خب
چ روش زیاده خواهر شوهرت 😤
وا همسرت راضی بود به اون چه
کاش نمیگفتی مادرت نیاد.بنده ی خدا.ب اون میگفتی مادرم اونجا صاحب اختیاره.لطف کرده کمک دستم شده بدون چشم داشت.
خب
خب
خانوما میشه لطفاً لایک بفرمایید
با تچکر ❤️
مامانم ک رفت پشت سر مادرم کلی حرف زد مادرم گفت ولش کن جوابش رو نده مهم نیس بزار هرچی میخواد بگه بگه یکثره با مربی دعواش میشد و رفتارای بدی داشت هروز همه گله میکردن ازش منم گفتم بزار هم خودم برم تمرین کنم هم ببینم چخبر و دیدم واقعا رفتارش خیلی بده و شوهرمم باخبر بود اما چون خواهرش بود نمیتونستیم چیزی بگیم و بعد دوسال مربی از دستش فرار کرد و رفت
یه لایک بیزحمت
چه مداخله گر
قبلاً همین تاپیکو نزده بودین؟
مگه باشگاه مال شوهرت نیس؟خواهرش چیکارس؟شریکید؟
شوهرم گفت اگه میشه خودت برو مدیریت کن باشگاه رو بچه هارم بده مادرت نگهداره تا بتونیم بزاریم مهد مادرمم قبول کزد و رف خلاصه هروز یکی و نارحت میکرد و ما طرف و یجور راضی میکردیم و جمعش میکردیم میرفت من هنیشه وقتی میرم باشگاه تو کوله ام خوراکی بطری اب تو حونه ام هم قهوه میخورم چی بشه عجله ای برم و چیزی نباشه
