2777
2789
عنوان

دارم از عصبانیت منفجر میشمممم

141 بازدید | 8 پست

این اقایی که من الان دو سالو نیمه باهاشم و خانواده ها میدونن و مثلا قراره بزودی ازدواج کنیم تو این مدتی که کرونا اومده یکباااار نذاشته از بیرون غذا بگیریم یا بریم کافه رستوران وقتی بیرونیم 

شما فکرکن میرفتیم مسافرت ی روزه صبح تا شبی، بعد نهار از سوپری خوراکی بخره بخوریم🙂

درحالی که اینهمه رستوران و اکبر جوجه هست همه جا

بااینکه میدونه من عاشق پیتزام و همش درست میکنم یبار نشده بگه بیا بریم پیتزا بخوریم....

من به کی بگم اینارو


اونوقت هروقت با دوستاش هست بدون استثنا میره کافه و جوجه و این داستانا حتی امشب که رفته رامسر ماموریت از اون طرف با دوستش رفته متل قو شام لاکچری بخورن بقول خودش بهش میگم چطور با منی میگی کرونا هست میترسم بریم جایی غذا بخوریم یا میگی نمیشه بهشون اعتماد کرد بعد با دوستات همیشه اینطور جاها میری بعد فقط الکی میخندید بحث رو عوض میکرد

واقعا خسته شدم بحث غذا نیست بخدا من اشاره کنم پدرم همین الان کل منو رستورانو میریزه جلوم بحث اینه که این رفتارش خیلی زشته حالم بده


مثلا داره سفت میگیره از اولش که توقعت کم بشه

کسی که بهشت رابرزمین نیافته است،آن را درآسمان نیزنخواهدیافت،خانه ی خدا نزدیک ماست وتنهااثاث آن،عشق است بسترعشق به خدا خدمت به مخلوقش هست.

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

آره حتماخسیسه خوب🤔

قبل کرونا میرفتیم اما من عین احمقا نگران جیبش بودم میگفتم یویز کوچیک بگیر باهم بخوریم اخرشم تهش دوتا چنگال میزدمارزش خودمو خوددم کم کم اوردم پایین دیگه هم اوکی بشو نیس


ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792