2777
2789
عنوان

خدای من...

68 بازدید | 0 پست


من دیگر امیدی ندارم،هرچه صبر بود تمام شد

هرچه غم بود خورده شد،هرچه غصه بود به دل کشیده شد

و اگر دلی هم مانده بود،شکسته شد 

زین پس منم و یک بغض تلخ و یک اندوه تا ابد همراه...



یا امام رضای غریب،ته مونده ی امید و آرزوهامو،ریختم تو ساک و اومدم زیارتت نه یه بار،که هزار بار بهت گفتم امید آخرمی

گفتم همه دست رد به سینم زدن،تو نزن،تو مهربونی کن،تو به گدا محبت کن،تو منو از در خونت نرون

اما انگار توهم نخواستی کمکم کنی.و حالا با این بغضی که تو گلوم داره گنده تر میشه،باید خیره بشم به لباس نوزادی که هیچوقت قرار نیست توی آغوشم پر بشه

خدایا شکرت💔


ممنون میشم برای مادرشدنم صلوات بفرستید❤خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤عاقبت در یک شب از شب های دور ،کودک من پا به دنیا مینهد...،آن زمان بر من ،خدای مهربان ،نام شور انگیز ❤مادر ❤مینهد......... و بالاخره در تاریخ ۱۴۰۱/۱۲/۲۵ منم مادر شدم و نام شورانگیز مادر، به منم تعلق گرفت خدایاشکرت😭😭
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792