روز به روز دارم بدتر میشم قبل از عروسی آنقدر آروم بودم و ساکت انگار موش مرده حالا عصبی،روحم انگار داغونه، حقیقتا کنار خانواده شوهرم اینجور شدم،یعنی اینجورم کردن،،به نظرشون من بهترین عروسشون بودم هنوزم میگن ولی من از درون داغونم همیشه سکوت کردم جلوشون ولی حالا دیگه طاقتشون رو ندارم همیشه عصبانیتم رو خانواده خودم و بچه هام و شوهرم خالی کردم،، در حالی که کسايی که روحم رو خرد کردن جلوشون میخندم، ولی داغون منیم و بچه هام و شوهرم