پس چرا پدر من از بچگیش کلی رنج و سختی و غم و غصه کشید (اگه بخوام بگم از رنج ها و غصه هاش کتاب میشه) ولی به مرحله آسونی نرسید و تو سن 56 سالگی فوت شد؟
اونم با دردناک ترین نوع جان کندن.
در صورتیکه پاک ترین و مظلوم ترین و بی گناه ترین مردی بود که من تا الان شناختم
چقدر شبا تو خلوتش دعا میکرد به درگاه خدا و گریه میکرد. تو مسجد از اول تا اخر کارش دعا و راز و نیاز بوده. خودشم میگفت بقدری دعا کردم که همه ی دعاهای مردمو جمع کنن به اندازه من نمیشه.
میگفت نمیدونم این دعاهام کجا میره چی میشه چرا مستجاب نمیشه. در صورتیکه هیچ گناهی نکرده بود و مومن و معتقد بود
پس چرا خدا طبق گفته اش برای بابام عمل نکرد؟
مگه تو قران نگفته پس از هر سختی آسونیه. پس چرا نشد؟