بچه ها امروز اومدم خونه مامانم شوهرم رفت خونه مامانش سرشبی شوهرم زنگ زد گفت خونتون بخواب خیلی با خوش اخلاقی هم گفت و بعد گفت خونه آب نداریم گفتم مگه رفتی خونه گفت نه گفتم پس از کجا میگی گفت میخام برم با خواهرم بیرون من گفتم برو چون میدونه من مشکلی ندارم با این حرفا خواهرم کوچیکه تا میگه میخوام ببرمش میگم برو چون پدر ومادرش سنشون زیاده ولی خیلی دلم گرفت ازش چون همیشه بهش میگم دلم نمیخواد شب بمونم خونه مامانم دوست دارم خونه خودم بخوابم تا حالا 100 بار اینکارو کرده هر بارم گفتم آقا من بدم میادشب باید خونم باشم تو خانوادم پذیرفته نیست اصلا انگار نه انگار منم بهش پیام زدم عزیزم این کارت خیلی زشته وکلی چیزی گفتم جوابم نداده. بنظرتون زنگ بزنم بهش؟ یکم احساس میکنم تند رفتم اما از یه طرف واقعا احساس میکنم خیلی کارش بده آخه نمیدونم چیکار کنم؟ کارهای بی فکریش زیاده اصلا دوست داره همش ولو باشه قانون دوست نداره
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
شما از این به بعد سر صحبت خودت بمون الان هم هیچ بحث و دعوایی نکن دفعه بعد ماشین ...
تاحالا چندبار این کارو کردم خودم رفتم ولی خب مثلا ساعت 9 شب مثلا یهو میگه که دیگه برای من دیره چون خونم دوره یه شب رفتم خونه با آژانس خونه خودشون خوابیده بود تا صبح درست نخوابیدم تنهایی