دوساله ازدواج کردیم نه خونه داریم نه ماشین مجردکه بودم مامانم ازارثیه پدرش یه ماشین خریدوبه اسمم کرددرواقع مال نیس وبهم ندادشوهرم محل کارش دوره وازمامانم خواستم هفته ای سه بار به خاطر کرایه ماشین باماشین بره سرکار چون ماهی داره یک ونیم پول کرایه میده ولی بااین که خودش بنزین میزنه بازم نگاهای سنگین خانوادموحس میکنم گاهی باخودم میگم کاش حداقل بایکی ازدواج میکردم که همه چی داشت ومحتاج ماشین نبودیم خواهرم یه وقتایی به رخم میکشه وبهم کنایه میزنه شوهرتومجبورکن به سختی بیفته تاماشبن بخره خواهرم خودش ازدواج کرده و شوهرش خونه وماشین داره خیلی این حرفا اذیتم میکنه بااینکه شوهرم خیلی آدم خوبیه یکم زودعصبی میشه ولی شدیدااهل تلاش وپشتکاره ومهربونه وخانواده دوست هرچی هم خواستم فراهم کرده ولی بنده خدا هیچ کس ازاولش پشتش نبودحتی واسه نامزدی هم وسایل وخودش خرید پدرمادرش آدمای نداری هستن
عزیزم تروخدا بحاطر حرف مردم حتی خاهر مادر و پدر برادر میدونم دوست زندگیتو خراب نکن نزار حرفای اطرافیان روت اثر بزاره شما هنوز اول راهین کم کم میخرین مهم خوشبخت بودنه بخدا الان بضی جوونا تو خرجو خوراکشون میمونن خداتو شکر کن