سلام من فقط اومدم درد و دل کنم. ببخشید طولانیه...
شوهر من بیست روز پیش کرونا گرفت. من همه جوره سعی کردم مراقبش باشم. سر ده روز من شدید شد علایمم. ولی کسی نبود مراقبم باشه و یه بچه سه ساله هم داریم. من اصلا استراحت نداشتم و کلی هم بابت بچه استرس داشتم. شوهرم با اینکه بهتر شده بود ولی همون طوری خدمات می خواست و منم به خودم فشار آوردم که حالش کامل خوب بشه. خلاصه ریه من یه کم درگیر شد و نفس تنگی داشتم ولی شوهرم می گفت الکیه! و من بالاخره امروز یه کم بهتر شدم و رفتم حموم. بچه رو یه مدته از پوشک گرفتم. من که اومدم بیرون دیدم ببخشید اسهال شده و شلوارش کثیفه. بچه رو بردم بشورم که طفلی انگار ناراحت بود و ترسیده بود از اینکه شلوارش کثیفه و هی می خواست بیاد بغلم. خلاصه گریه می کرد و شوهرم اومد ببینه چی شده که یه هو عصبی شد که چرا پوشکش نکردی! تو که می دونستی مریض میشه. و الان همه جا کثیف شده و بده بچه رو به من بشورم و ... این وسط بچه بیشتر ترسید و دیگه اومد بغلم هر جور شده. شوهرم بیشتر عصبی شد و تو همون وضعیت دو سه تا زد تو سر و کمر من که تو چقدر کثافتی و ... منم دوباره نفسم تنگ شد انگار و یه جوری شدم. دیگه گفتم کثیف شدم و نشستم همون جا رو زمین. دو سه دقیقه تو همون وضعیت شوهرم زد تو کمر و تو گوشم. می خواست بچه رو به زور بگیره که خودش بسوزه تو حموم که بچه هم جیغ می زد و می گفت: پوشک پوشک! من همش به جون مادرش قسمش می دادم که دو دقیقه ول کنه. آخر ولمون کرد و من بچه و خودم دوباره رفتیم حموم.
الآنم قهریم...