سلام. من و همسرم در یک شهر دیگه زندگی می کنیم. ماهی یک بار می ریم شهرستان، معمولا سه روز می مونیم و این سه روز رو خونه مادرهامون هستیم. شبها خونه مامانم می خوابیم..صبح می ریم بازار و دکتر و...خلاصه هر کاری داریم انجام می دیم. ظهر می ریم خونه مادر شوهرم و پنج شش ساعتی اونجا می مونیم. و برای شام برمی گردیم خونه مادرم. این طوری برنامه ریزی کردیم که منصفانه به دیدن همه برسیم. چند وقته مادرشوهرم گیر می ده که شامم اینجا بمونید..اصلا درک نمی کنه که منم دو روز دیگه باید برگردم و دلم می خواد مامانمو ببینم. به پدر شوهرم گفته و حالا هر وقت می خواهیم بریم پدرشوهرم داد می کشه و با یه لحن بازخواست کننده و بی احترامی می گه کجا می رید؟ خودشم خیلی اصرار می کنه.
از طرفی هر وقت هم می رم اونجا خیلی تیکه بهم می پرونن.زخم زبون می زنن..من نقاشی بلدم و مادرشوهرم خیلی حسادتش می شه..از اول بهم می گفت جاریتم نقاشی بلده..اینو جاریت کشیده..یا خودش بافتنی بلد بود..می گفت اینم برای خورش هنره..منو جلوی خواهر شوهراش و خواهراش کوچک می کنه..من همش سکوت می کنم چون می بینم اگه جواب بدم بیشتر حرف می شنوم..سپردمشون به خدا..اما نمی دونم چطور برخورد کنم..می خوام روابطمون خوب باشه.
