یوقتایی تو ذهنم که میشینم فکر میکنم که مادر همسرم واسه هیچی هیچییی تو زندگیمون کمکی بهمون نکرد با اینک میتونسته ازار میبینم ازشون متنفر میشم واسه پاتختی خودمون یک میلیون به کارتش ریختیم که ابرومون نره جلو مهمونا البت طوری وانمود میکنم که یعنی من نمیدونم (پیشنهاد خودم بود ب همسرم میدونستم انقدر متوجه نیست ک ممکن ۱۰۰ هزار تومان بزارم و جلو خانوادم کوچیک شم)واس عقدمون انقدر دیر اومدن مامانم جلو ممهمونا خجالت کشید بود مجبور شدیم من و همسرم تو خیابونا تاب بخوریم تا برسن بعدش ما بریم تالار واسه عروسیمون بازم تاکید کردییم زود بیاین بازم دیر اومدن و جلو مهمونا پرخاش کردند واسه کمد همسرم یک شلوار هم از جیبش نگرفت مامانم برا همسرم شلوار و لباس خرید البت همسرم نمیددونست پتو و تشک که رسم هست خود همسرم گرفت واس شب یلدا همسرم برام طلا گرفت اما اونا دستشون ب خودشون گرفتند و اومدند یک بار یک عیدی درست حسابی ندادند هیچ جشنی از طرف خودشون نگرفتند الان ک فامیل میبینم ازدواج میکنند انقدر واس عروسشون برنامه دارند میریزم ب هم وقتی یک خانواده را میبینم پشت پسرشونن ب هم میریزم دلم برا شوهرم میسوزه پدر همسرم از مادر همسرم جدا شد .پدرش ک سالی یک بارم زنگ نمیزن مگه اینک برا پول خواستن مامانشم ادعاش زیاده اما واقعا پوچه به هم میریزم کلا یک مدت هم خواهر شوهرم با همسرش دعواش شد اومد خونه ما ۱۵ روز پذیراییش کردیم کلی پشتمون حرف زد و قهر کرد و داستان اصلا بدم میاد از خودم ک چقدر دلم رحم دلم میخواد دیگ کاری براشون نکنم دلم میخواد نبینمشون یوقتام برعکس دلم میسوز و میخوام ی کمکی کنم بهشون
از من به تو نصیحت هیچکاری براشون نکن چون خودم تجربه تورو داشتم اینا بی چشم و رو تشریف دارن هرچقدم بهشون لطف کنی میگن وظیفشه
شاید رسمشون اینجوریه شوهرم من خودش حلقه گرفت پول محضر واسه یلدایی خرج کرد طلا خرید شام عروسی خودش داد یه دست لباس قرارمون بود دادلباس عروسی اتیله ارایشگاه همه ی خرجای عروسی رو شوهرم داد اونا فقط موقع عروسی یه سرویس ۱۲م دادن
دقیقا مثل ما
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
