ازدواج کردم و متاهلم و مشکلات این دوران و خانواده شوهر رو تازه تموم کردم و تازه میخواستم به زندگیم امیدوارم شم و راحت شم. که برادرم با یه بچه برگشت خونه پدرم و گند زد به زندگی هممون. مادرم مریض شد و روز به روز داره آب میشه. منو خواهرام از نظر روحی مریض شدیم و..
پدرم چند سالیه ورشکست شده و برادرم با پدرم کار میکنه. خونشونو از دست دادن. و مستاجرن.
الانم زن دادشم یک سال رفته و بچشم نبرده و میخواد طلاق بگیره.
افتاده به جون هممون میخواد همرو نابود کنه و بره. نه عاطفه داره نه آبرو و شرف.
ما خانواده آبروداری هستیم. بابام بزرگ فامیل بود با ابهت بود. اما الان همه بدشو میگن
پدرم ورشکست شد داغون شدیم. دیگه تحمل این مشکلات رو نداریم.
مردم پشت سر پدر و برادرم همش حرف میزنن.
من و خواهرامم جلوی شوهر و فامیل شوهر سرافکنده شدیم. خیلی حالم بده نمیدونم چطور این بحران رو پشت سر بزارم. احساس میکنم شوهرم داره ازم دور میشه تو ظاهر چیزی بروز نمیده اما...