یک زمانی تمام عشقم جانم امام حسین بود شب عاشورا بود رفته بودم حسینیه عزا داری ارباب م حسین بکنم اونجا کاغذ قلم گذاشته بودن هر کی دوسته داره عریضه ای برای امام حسین بنویسه منم با تموم احساسم یک چند جمله نوشتم گفت شماره ت هم بنویس قرعه کشی برای بهترین جمله سفر کربلا و مشهد داریم بعد ده روز با من تماس گرفتن گفتن شما برنده مشهد شدی که روز اربعین امام حسین نزد امام رضا باشی خدا میدونه اون لحظه حالم چقدر دگرگون شد چقدر خوشحال شدم ولی نمیدونستم که این سفر سبب خواهد شد زندگیم نابود بشه میگن امام رضا گره گشا ست ولی برای ما چهار قفل شد دیگه اعتقادم پوچ شد نمیتونم هضم کنم این موضوع رو دارم عذاب میکشم😔