خب همین ترسها اولا ریشه در توقعاتتون داره. شما میخاید یه ازدواجی کنید که هیچ رقمه هیچ مشکلی توش نباشه. بالاخره زندگی هیچ کس صد در صد نیست. من ازدواج اولم شوهرم مشکل روحی روانی داشت و دست بزن داشت. ولی خب مالی و ... بد نبود. دنبال زن دیگه هم نبود ولی خب واقعا با اون شرایط ننیتونستم کنار بیام. الان که ازدواج دومم شوهرم خیلی وضع مالیش خوب نبود. ولی خب خودم خونه داشتم و کارمند بودم مشکل این چیزا رو نداشتم. اخلاقاشم بد نیست ولی خب یکم رفتارهای اشتباه خودشو و خانوادش داشتن که چند سال اول زندگیم خیلی اذیت شدم. بچه دارم نمیشد. ولی خب حالا رفتارهاشون بهتر شده ولی هنوزم مشکل بچه دار شدن داره. دیگه اینها که دست من نیست. حتی توی تحقیق و فکر هم معلوم نمیشه. اینکه شما بخای همه چیز صد در صد اوکی باشه هیچ وقت نمیشه.
تازه اگه یه ادم بی عیب هم گیر بیاری مگه خودمون بی عیبیم یا مگه همه چیز یه جور میمونه. خدای نکرده ورشکستگی و مریضی و ...و هزارتا چیز دیگه هست که ممکنه زندگی سخت بشه
فقط باید اول فکرتو مثبت کنی و دست از ترس بیخود برداری. بعدم با فکر و تحقیق و مشورت تصمیم بگیری. بعدشم توکل به خدا. بالاخره گفتم که خدا بد ما رو نمیخاد