سلام خانوما. من ۴ سال پیش با آقایی در دانشگاه آشنا شدم. ایشون دو سال بعد اومدن خواستگاری من. ما از دو استان مختلف در غرب هستیم. پدر ایشون کشاورزن و وضعیت متوسطی دارن. منم پدرم کارمند بازنشسته با وضعی متوسط هستیم. اونموقع ایشون دانشجوی قضاوت بودن.پدرم گفتن درست تموم بشه حقوقت بره بالا تقسیم بندی بشید و برید ی شهری خونه بگیرید بعد بیاید مجددا صحبت کنیم. الان خواستگار من همه این مراحلو رفته. فقط محل کارش مرداد ماه تعیین میشه و قاعدتا همون موقع در اون شهر میره برای اجاره کردن خونه. حالا مامانم فشار آورده که الان بیان دوباره. ناز باباتو بکشن. بازم نه بشنون برن چند ماه دیگ ک کامل شرایط اوکی شد دوباره بیان. خواستگارم میگه وقتی قراره بابات باز بگه نه ما چرا بیایم، میزاریم همون مرداد و شهریور میایم که همه شرایط اوکی باشن. خانوما راهنماییم کنین من گیج شدم.
پسره حق داره
گیج شدن نداره بگو خودتون شرط گذاشتید ایشون هم منتظره دست پر بیاد
چرا زده میکنید جوون مردم رو‌با اینکار که هی بره و بیاد یه موقع میره دیگه‌نمیاد
به مادرت بگو ناز زیادی طرفو کلا بیخیال میکنه. لطفا کمتر با زندگیم بازی کنین
حق با خواستگارته
یعنی چی بیان ناز باباتو بکشن نه بشنون دوباره بیان !مگه قراره بابات زنش بشه ! مامانتم چه بی منطق پشت شوهرشه
دختر بزرگ کردن اوکی زحمتم کشیدن ولی منطق هم خپب چیزیه با این کارها دخترشون تو چشم دیگرون بزرگ نمیشه به جاش بزرگش کنن
مامانت فازش چیه؟
بذار چن ماه دیگه بیان همه چی اوکی شه
ملکه ای شاهزاده ای چیزی هستی سخت نگییرین بذارین بیان
وا خو کار خانوادت اشتباهه..
چرا میخواین پسرمردمو مسخره کنید.
این نظر خود باباتون بود یا مامان بدون اطلاع بابا گفتن؟
اگر فکر میکنی شهریور پدر مخالفتی ندارن، دیگه الان اومدن دلیلی نداره، اگر فکر میکنی به جواب مثبت پدر کمک میکنه، خب بیان
ولی آقای خواستگار هم راست میگه بنده خدا
آدم غرور داده خب، باید یه تاثیر مثبتی وجود داشته باشه بالاخره.
چقدر خوشحال شدم که شما هم با من و خواستگارم هم نظرید..... این چهار سال همون قدر که مخالفت پدرم منو دق داده ، ادا اطوار و دمدمی مزاج بودن مامانمم هم منو بیچاره کرده
حق با نامزدتونه
خودتونم رشتون حقوقه ؟
