چهارشنبه بهم زنگید گفت فرداش تعطیلم. گفت ظهر فرداش میاد خونه. منم کلی ذوق کردم. گفتم پس ناهارو با هم میخوریم. خلاصه فرداش شد هر چقدر بهش زنگیدم اولش از دسترس خارج بود بعدش چند بار زنگیدم زنگ خورد برنداشت. و بعد دوباره از دسترس خارج شد. البته یه کم گوشیش مشکلم داره. خلاصه ۵عصر اومد خونه. اینقدر ناراحت بودم که حد نداشت. گفتم آخه نباید یه خبر میدادی که کجایی یا دیر میای تا من نگران نشم. میگه گوشیش شارژش تمومید شارژرم نبرده بود. من گفتم حداقل اگه قرار نیست بیای قول نده آدمو منتظر نگه ندار.گفت سرکار نگهم داشتن. گفتم اگه مطمئن نبودی نباید بهم قول میدادی. اولین بارش نیست که اینکارو میکنه...تقصیر منه که نمیتونم مثل خودش بیخیال باشم😔
خب شاید واقعا واسش جور نشده ک بیادد میدونم شاید زیاد حساسیت ب خرج بدید ولی خب زندگیو ب کام خودتون با این چیزا و حرفا تلخ نکنید اگ قراره ک لذت ببرید از بودن باهم ک جایی واس این حرفا نمیمونه
ای بابا طوری نی.خداراسکر که حالش خوبه.
مگ کارش.چیه و کجاس
نیومد که نیومد،انگار پسر پادشاه معطلت کرده ، بیخیال بابا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
