2777
2789
عنوان

دعوا با شوهرم و میگه نمیخامت

1806 بازدید | 103 پست

دیشب با شوهرم سر اینکه چرا روز عید به بابا مامانم خونشون نرفتی حداقل یه پیام میدادی تبریک میگفتی یهو صداش بلند کرد مادرش اومد و بحثمون شد ..‌ بعدم گفت طلاق خودت برو تقاضا بده من نمیدم و دیگه نمیخام باهات باشم و دوست ندارم به همین سادگی هنگ کردم از حرفاش (دوران عقدم) بگید چکار کنم

ی مدت دور ورش نرو ببین چکار میکنخ

انگار مامانمون رفته بازار مارو نبرده..انگار دندونمون رو کشیدن بهمون بستنی ندادن... انگار برف اومده تا زانو ولی مدرسه ها تعطیل نیست... انگار همه دوستامون افتادن تو کلاس A ما افتادیم کلاس B .... انگار ورزش 19 گرفتیم ... انگار همه اردو رفتن جز ما ... همینقدر داغـونـم...

چقد کلمه طلاق کلمه دم دستی شده😐

حتما امسال رای میدم،خیلی جاها از حقم گذشتم اما از این حقم ب هیچ وجه...خدایا به من و  هموطنام کمک کن از یه سوراخ برای بار سوم گزیده نشیم🌹 اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم🌹

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دوران عقد رو هردو فشاره اما اینم گفته طلاق درست نیس.فردا تو زندگیت تقی ب توقی بخوره میگه طلاق اساسی بشین فک کن حرمت بینتون از بین رفته

من همیشه با حرف همه موافقم چون این تنها راهیه ک میتونم ساکتشون کنم،تا دیگه حرفشونو ادامه ندن😏

این عصبیه از الان طلاق طلاق میکنه دیگ هوچ

حالا بی ابرویی ک نکردی شاخ و شونه میکشه حقم نداره بحث جدایی بکشه 

ازش دور شو زنگم نزن فلن

دیگ چیزی نمونده ک‌بغل بگیرمت دی ماه زمینی میشی رویایه بچگیام تعبیر شد منو بابا مرتضی بی صبرانه منتظرتیم رادمان مامان ❤️
عید فطر😐

😂😂😂 عیده نوروز گیر کرده 

😐😐👐👐 التماس تفکر

دیگ چیزی نمونده ک‌بغل بگیرمت دی ماه زمینی میشی رویایه بچگیام تعبیر شد منو بابا مرتضی بی صبرانه منتظرتیم رادمان مامان ❤️
ی مدت دور ورش نرو ببین چکار میکنخ

یبار دیگه بحثمون شد منو رسوند خونمون و رفت بعد دیشب میگفت به خاطر مامانم گفت اومدم نمیومدم وگرنه اونشب دیشب گفت دوست ندارم رفت تو حال کنار بابا مامانش خابید منم تنها تو اتاق گذاشت خوب بودیم نمیدونم چرا یهو اینجوری میگفت

یبار دیگه بحثمون شد منو رسوند خونمون و رفت بعد دیشب میگفت به خاطر مامانم گفت اومدم نمیومدم وگرنه اون ...

دور ورش نرو ی مدت بذار تو حال خودش بمونه

انگار مامانمون رفته بازار مارو نبرده..انگار دندونمون رو کشیدن بهمون بستنی ندادن... انگار برف اومده تا زانو ولی مدرسه ها تعطیل نیست... انگار همه دوستامون افتادن تو کلاس A ما افتادیم کلاس B .... انگار ورزش 19 گرفتیم ... انگار همه اردو رفتن جز ما ... همینقدر داغـونـم...
عصبی بوده یه چیز گفته  بعد عید الان یادت اومده؟ 😂منم بودم عصبی میشدم

الان واسه دیشب صبر کردم ببینم چکار میکنه اصلا به روی خودش نیوردم منم خانواده دارم انصافه اخه کلا مادرش وابسته به بچه هاش دوس داره کنارش باشن همش خیلی کم میاد سمت خونه ما یبار نیست اخه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792