یبارم یکی از اقواممون فوت شد رفتیم شب اول قبرش بالا قبرش ب قران خوندن و اینا .یه لحظه گوش چشمم دیدم ک کنارمون وایساده سر پا داره ب صوت قرانم گوش میده .چندبار پلک زدم گفتم حتما اشتباه میکنم ولی بازم دیدمش .دست و پام یخ شده بود خلاصه قرانم تموم گفتم بچه ها بریم .نشستم تو ماشین یه لحڟه اخر یه نگاه کردم باز دیدم بالا قبرش وایساده و دست تکون داد .گاز ماشینو گرفتم نمیدونم چجور رسیدم .بعد اون شب دیگه شب اول قبر هیشکی نرفتم