بچهها نامزدم رفته پیش خانوادش عید فطرو که روستاان بهشون سر بزنه
میره اونجا خیلی دیر به دیر میاد از من یه خبر بگیره مثلا امروز فقط یه بار زنگ زد چند دیقه حرف زد اونم واسه اینکه من زنگ زده بودم خونشون پدرشوهرم نبود بعد بهش گفته بود که زنگ بزن با نیکی صحبت کنم اونم ظهر بود
حالا ساعت ۱۲ اومد واتساپ یکم چت کردیم بعد یه ربع گفت الان میام رفت ۱۲ و نیم اومد گفتم کجا رفتی اونم گفت چایی آتیشی گذاشته بودم رفتم آوردم گفتم پس برو پیش بقیه باش🙁
الانم تا این ساعت خبری ازش نیست دلم گرفت اصلا هر وقت میره اونجا انگار منو فراموش میکنه منم میگم یکم بی محلی کنم که با من اینطوری اینطوری میکنه بعدش میگمشاید فکر کنه منظورم اینه که نرو پیش خانوادت بعد پشیمون میشم🤦🏻♀️