😐 تو عقد وقتی ک از شهرستان اومدیم
کل روز و کوفتم کرد منم اومدم زدم زیر گریه گفتم برو بیرون برو خونتون 😑
بعد اونم گریه کرد
منم با دوتا شاخ داشتم نگاش میکردم ک چرا این الان گریه میکنه 😑😹🤦♀️
شوهر نیس
اون:عزیزم
من:من عزیز تو نیسم
گف تو اصن دوسم نداری فقط بازین دادی
اولین دعوای جدی اولین سالگرد عروسیمون بود یادم نیست سر چی بود ولی تاریخشو یادمه
فک کنم سر اینکه گفده بود با دختر عموم نحرفم 😐
خودشم پسر عمومه
اون مست بود به زور میخواست تو عروسی دستمو بگیره منم نمیذاشتم😐
آخرشم از دستش فرار کردم رفتم کنار بابام وایسادم اونم از دور یواشکی اشاره میکرد بیا🖐🏻
من خودمو میزدم به ندیدن😂😂😁
سراینکه بهش گفتم تو بی عرضه ایی اونم نه گذاشت نه برداشت دستمو بست ازپشت باپامو گفت تا نگی غلط کردم ولت نمیکنم منم نگفتم همینجوری خوابم برد عین گوسفند بسته بود لامصب بیدار شدم رفتم جلو لپشو گاز گرفتم جوری که کبود شد دیگه منکه نگفتم ببخشید در هرصورت دلش سوخت دستمو باز کرد
تو مدرسمون همه دنبالش بودن
دوستام دیده بودن باهم داریم اوکی میشیم
من دوتا مزاحم داشتم اونموقع دوستم اومد بهم گفت علیرضا(دوست پسر الانم اونموقع دوست اجتماعی بودیم)شمارتو پخش کرده منم رفتم باهاش دعوا کردم بنده خدا کپ کرد هنوزم ک هست میگه
سر والیبال ....من پاسور اون اسپک زن خراب میکرد میگفت من بدپاس دادم
ما با دعوا اشنا شدیم🤦🏻♀️🤦🏻♀️🤦🏻♀️
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
