از وقتی به دنیا اومدم انگار تو گوشم اذان بدبختی خوندن
تو 13 سالگیم داداشم تو بغلم نفس های اخرش رو کشید و تو بغلم جون داد
هیچ وقت محبت مامان و بابام رو ندیدم چون هیچ وقت من رو بچه ی خودشون ندونستن
عشقم که حاظر بودم واسش جونم رو بدم روز عروسیمون بهم گفت دوسم نداره و همه چی بازی بود اون وقت بود که دیگه من مردم شدم یه مرده متحرک
اما همیشه به غم و غصه هام خندیدم
همیشه به صورتم ماسک خنده زدم
به نظرتون واقعا میشه منم یه روز خوش ببینم ؟
اصلا تو تقدیر من یه روز خوش نوشته شده ؟