خیلی شرایط سختیه
اینکه بخام همش ب شوهرم دروغای مادرشو رو کنم
امکان پذیره
ولی خیلی سخته
مادر کسی بی اعتبار کردن... شوهرمه.
ببین من دوماه بخاطر تخصصم و مشکلی ک مامانش داشت
هروز زنگ میردم راهنمایش میکردم
آخر سری تو گروه خانوادگی به همه گفت فلانی موبایل عوض کرده ازش بی خبریم
بهش عید تبریک بگو.
(من خطمو عوض نکرده بودم
فقط یه خط جدید اضافه کرده بودم)
شوهرم هرچی مامانش میگه باور میکنه...
مادرشه قهرمان زندگیشه
چی میشه کفت...
میدونی مسخره ترین ترسم چیه... یه روزی واقعا یه مردی زنی برام مزاحمت ایجاد کنه
و شوهرم بجای اینکه ازم حمایت کنه
منو محاکمه کنه
چون مادرش از روز اول بهم کلی تهمت زده
و من پرونده مشکوکی دارم... مثلا میگفت ۳ صب داشت با تلفن حرف میزد ... اخه مگه فقط شبا میشه رفت دزدی...