یبارم پدرشوهرم خواب بود فک کردم شوهرمه بهش گفتم چطوری خر شرک بعد اب ریختم روش پدر شوهرم پتو از سرش کشید تافهمیدم اونه همونجا دارز کشیدم وبی پتو بالش خوابیدم😂😂😂😂😂😂
منخونهمادرشوهرمیناخوابیدهبودم۷صبحبودفکرکنمخواببودمکهباصدایبادمعدمازخوابپریدمیعنیعینبمب😅نگوپدرشوهرومادرشوهرممشنیدنچونروبروموایستادهبودنپدرشوهرمداشتهمیرفتهنونوایی)ازخجالتنهاونانگاممیکردننهمن😅دیگهگوهبخورمخونهکسی بخوابم🤣🤣
یبار با یه پسره حرفم شد گفتم ببین مرینم تو سرتااا خیلی جدی گفت خو بیا برین رفتم جلوش گفتم الانه ک کم بیاره یا بره دیگ دیدم ن ایستاده و داره نگام میکنه طرفم خیلی بلند بود یه کم ب خودم نگا کردم یکم ب قدش بعد گفتم ن نمیشه خیلی بلندی اینطوری نمیتونم برینم ت سرت دیدم نشست ینی خوب الان میتونی برینی بعد منم رفتم وایسادم رو ب روش و زل زدم تو چشاش و نشستم منم ، گفت ینی چی گفتم من الان حس ریدن ندارم اگ تو داری بیا برین رو سرم برو فقط بروووو
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
