من همیشه سرکارم خیلی خستع میشم همیشه هم هم ناهار داریم هم شام . کلا بعد سرکار دارم غذا درست میکنم تا اخر شب
بعد من دیگه ب هیچ کاری نمیرسم ک بهش علاقه دارم . از همه علایقم گذشتم
ولی اون نه . همش پای تلویزیون هیچ کاری هم نمیکنه برای انجام دادن کارای خودش هر کاری میکنه تا به کاراش برسه
دیشب دوس داشتم دسر درست کنم ولی وقتی غذا درست کردم دیگه خسته شدم و رفتم دراز کشیدم
همشون همینن، تهش میگن بیا بشین خونه من گفتم بری سر کار
چه بی ادب
ازش بخواه که باید کمک
اونم وقتی تو شاغلی باید همه چی ۵۰/۵۰ باشه
بعد اون داشت فوتبالشو میدید
نیم اول تموم شد اومد تو اتاق ک چرا تو اتاقی چرا قهر کردی میگم قهر نکردم خستم
رفت دوباره اومد میگه شام بخوریم گفتم اماده نبست
دوباره رفت دوباره با حالت دعوا بهم تشر زد و منم بلند شدم گفتم قهر نکردم و رفتم شعله گازو زیاد کردم ک غذا بپزه
با صحبت که حل میشه مشکلات🤔
چرا تو باید بری سر کار چرا اون نمیره؟ لازم شد برین مشاور تا مشکلاتت رو باهاش حل کنی
والا صب تاشب توخونه مث خر کارمیکنم شب که یه ذره بگم خستم میگه چیکارکردی کوه کندی
من بعد از این اتفاقا دیگ سرکار نرفتم میخورم میخابم که تهش بهم نگن وظیفه توعه کارای خونه رو انجام بدی ن مرد
شوهر من اوایل کمک میکرد بعد نه فقط میرفت تو گوشی من خیلی خسته میشدم از خوابم میزدم
به نظر من برای مردی که قدر نمیدونه حرامه که کار کنی
بعد اومد پیشم و صدام کرد منم گفتم چیه در حالی ک ناراحت بودم
بعد گفت ک چرا قهر کردی باز گفتم من قهر نکردم من همیشع درلز میکشم تو بخاطر من نیومدی تو اتاق بخاطر غذا اومدی چون موقع فوتبالت نمیخای فوتبال ببینی میخای بین دو نیمه غذا بخوری
بعد اونم داد و بیداد و فحش ب خودش ک من غذاتو نمیخورم اگه بخورم فلان و رفت سفره و زیر سفره ای رو شوت کرد ..
منم رفتم غذا رو کشیدم برا اونم کشیدم و نشستم غذا خوردن ولی اون نیومد منم بعد غذا خالی کردم بشقابشو
بعد اونم بعد یک ساعت رفت تن ماهی گرم کرد و تنها نشست خورد اصلا نه برا من گزاشت نه هیچی با اینکه میدونه من چقد عاشق تن ماهیم
بعد اومد خوابید من داشتم گریه میکردم محل سگم نداد و صبحم ک بلند شدم دیدم بازم تخم مرغ گزاشته اب مز شه برای ناهارش و ناهار ی ک من دیشب درست کردم رو نگرفت
خیلی دلم شکست الکی الکی ببینین چیکلر میکنه
