بابام داشت میرفت سرخاک منم داشتم ناهار کوفت میکردم بعد از اینکه رفت فهمیدم رفته سر خاک به مامانم گفتم زنگ بزن بگو ماسک یادش نره از فوت عموم هنوز شیش ماه نگذشته خب میترسم بابام مریض شه یه بارم قبلا کرونا گرفته همین که مامانم زنگ زد با حالت قهر و دعوا گفت اونایی که میان معلوم نیست از چه جهنمی میان و چند نوع مرض دارن میارن (از عراق میان) بعد همون لحظه بابام برگشت گفت همه در ها بسته بوده کنسل شده بعد مامانم زد زیر خنده رو به من گفت دستت درد نکنه گفتی بابات ماسک بزنه از قصد گفت که منو خراب کنه بابامم خندید گفت تا تو رو تو خونه دارم دشمن نمیخوام 😶
و تو این هفته سومین بارمه بابام فک میکنه زیر ابشو میزنم ایا من حق نداشتم؟