2777
2789
عنوان

گریه🥲

193 بازدید | 13 پست

سلام دوستان

عزیزان من مدتیه سخت گریه میکنم...

یعنی دلم زود نمیشکنه... حرفا بهمم نمیریزه... نهایتا دغدغه های ذهنیم که زیاد میشه فقط راه میرم... یعنی شاید یک ساعت تو خونه قدم میزنم...

یکم دلم سخت شده... رقیق القلب نیستم انگار... چیکار کنم بتونم راحت گریه کنم؟!

حال روحیم خوبه... خداروهم همیشه شاکرم ولی چشمه ی اشکم خشک شده... نه اینکه اصلا گریه نکنم، ولی سخت گریه ام میگیره... بیشتر مواقع ناراحت که میشم یا سکوت میکنم و بی حال میشم... یا بی قرار میشم و راه میرم...

راهکاری دارید؟!

احساس میکنم اشک هایی که نریختم بار شده رو دوشم... احساس سنگینی میکنم

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...

بیش تر دنبال راهکاری، جنگیدن واس از بین بردن مشکلاتت، گریه ای که واس مشکلات باشه موقع ناچاری میاد

ولی تو از درون میخوای ک دووم بیاری

ب نظر من ب خاطر اینه ک گریت نمیاد

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بیش تر دنبال راهکاری، جنگیدن واس از بین بردن مشکلاتت، گریه ای که واس مشکلات باشه موقع ناچاری میاد و ...

خب این الان خوبه یا بد؟!

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...
روضه گوش کن اشک بریز

متاسفانه مدتیه گوش نکردم... یه مدت اصلا تلویزیون نگاه نکردم و تو سکوت به سر بردم... واسه همین هیچی نشنیدم که منقلب بشم...

نه روضه ای، نه مداحی، نه سخنرانی...

خدا کنه امشب بتونم جبران این چند ماهو بکنم و یه دل سیر گریه کنم

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...
مراقب باش غمباد نگیری ولی اگر مشکلی نداری چرااصرار داری گریه کنی حالا ....مشاوره  بهتر راهنمایی ...

آدم بدون مشکل که نیست بالاخره... ولی خب در هر حال راضیم

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...
اگه اینی که گفتم باشی این حست چیز خوبیه، ینی از درون اماده ای، فقط مونده خودت چی بخوای

میدونید من زندگیم در ظاهر با شکست مواجه شد... حدود یک سال پیش

ولی من خودمو محکم نشون دادم... پیش دیگران نه اشک ریختم نه ناله کردم... ولی شش ماه هر شب تو خونه که تنها بودم گریه میکردم...

ولی پیش دیگران معمولی بودم، شوخی میکردم، و لبخند رو لبم بود همیشه

مستقل شدم و تنهایی زندگی کردم و اداره ی زندگیم رو همه جوره دستم گرفتم...

احساس میکنم شبیه آقایون شدم... همش دنبال راه حل هستم، این درسته...! کسی پیشم ناله میکنه من منقلب نمیشم، ففط میخوام مشکلش رو به طریقی حل کنم...

از زنانگیم فاصله گرفتم... خوب نیست دیگه،نه؟!

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...

ببینید خانم، در خانم ها عنصد مردانگی و در اقایون عنصر زنانگی وجود داره

شما از زنانگی فاصله نگرفتید ولی بر خلاف شمار زیادی از خانم ها و حتی گذشته خودتون به این قدرت و باور رسیدید که یک موجود نیازمند و وابسته نیستید

شما هنوز هم احساسات و لطافت زنونتون رو دارید

صرفا دیگه از ناتوانی یا شکست قبلتون ناراحت نیستید چون برطرفش کردید

اگر دلتون میخواد سبک بشید و گریه کنید، من این دو شب پیش رو رو که شب های قدره به شما پیشنهاد میکنم، قطعا حرفای زیادی واس گفتن دارید

ان شا الله همیشه موفق و خوشبخت باشید

ببینید خانم، در خانم ها عنصد مردانگی و در اقایون عنصر زنانگی وجود داره شما از زنانگی فاصله نگرفتید ...

عه! شما آقا هستید... ممنونم از راهنمایی تون

امیدوارم همینطور باشه

منم امیدم به همین دو شبه... شب نوزدهم چون فقط اعمالو تو سکوت بجا آوردم و تلویزیون و رادیو رو روشن نکردم راستش خیلی گریه ام نیومد...😔

اصلا شرمنده میشم حین مناجات با خدا، گریه ام نمیگیره...

امیدوارم امشب بتونم...

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...
ببینید خانم، در خانم ها عنصد مردانگی و در اقایون عنصر زنانگی وجود داره شما از زنانگی فاصله نگرفتید ...

از دعای خیرتون ممنونم... الهی آمین

ان شاءالله شماهم حاجت روا باشید

کسی چه می داند که من به گوشه ی خلوت چه عالمی دارم...
عه! شما آقا هستید... ممنونم از راهنمایی تون امیدوارم همینطور باشه منم امیدم به همین دو شبه... شب ن ...

خواهش میکنم، کاری نکردم

من هم دیروز متاسفانه بهره خوبی نبردم

ان شا االه بتونیم ازین شب های باقی مونده خوب استفاده کنیم

به هر حال موفق باشید

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز