چند وقته انگار واسه هم هم حرفی نداریم بزنیم.دیگه بهم ابراز علاقه نمیکنه و منتظره من بهش بگم و وقتی میگم هم با غرور رفتار میکنه و عین سگ پشیمون میشم ک چرا باید نگهش دارم.وقتی اونم باید واسه زندگیش منم راضی نگه داره.نمیدونم چرا عادی شدیم.من ادم سرزنده و شوخی ام.اما دیگه چقدر بگم و اخرش بگه هیچ موجودی جز انسان ماده اش وراج نیست
چند ماهه.نمیدونم به چیش مینازه.من عادی ام از هر لحاظ اما شوهرم از همه لحاظ از من پایینتره.اما اعتماد به نفس اون از من خیلی بیشتره.من دیگه حس نمیکنم چیزی ازش بیشتر دارم