گفته همینی که اینا میگن ی تونل نور بود بعد اونجا کلی مرده که میشناخت دیده حتی کسی که تو بچگی تو همسایگیشون بوده و نمیشناخته خیلی درحداسم میدونسته
بعد از اینور از همه چی آگاه بوده حتی کسی که تو تخت بغلی بوده و ندیده و قبل اینکه برگرده از اتاق برده بودنش راجع به همه چیش توضیح میداد راجع به لباس پوشیدن بچه هاش که چرا زیر بارون فلان کارو کردن
ازینکه گدرش دعواش میکرد چرا بچه هاتو تنها گذاشتی اینکه اونجا خیلی قشنگ بوده
بعد که میخواسته برگرده با ی چیز مثل سفینه که چندتا جا داشته با چند نفر دیگه برمیگردن یکی از علما که اسمشو نمیگم چون میای میگی دروغه بهش ی میوه میده برمیگرده
خیلی طول نکشیده رفتنش به اون دنیا بیشتر تو کما بوده ی چند ثانیه ایست قلبی داشته