؟؟
بگو رفته پیش خدا
چیزی که بمن میگفتن و باورش برام آسون بود
بابابزرگ رفته پیش خدا
وای عزیزم چ سخت ،:(
خدا بیامرزتشون
خ مهمه چجوری مرگو براش توصیف کنین
بنظرم از روانشناس کمک بگیرین چون اگر مفهوم خوبی تو ذهنش نقش ببنده بعده هاهم اذیت نمیشه زیاد و کنار میاد
بگو باباجون رفته پیش خدا
وااای سخته پسر من هفت سالشه و عاشق پدربزرگش.بهش بگو رفته پیش خدا
نگو رفته پیش خدا، چون حس بدی نسبت به خدا پیدا میکنه
بگو بابا رفته مسافرت بعدش کم کم ک به نبودنش عادت کرد بگو رفته پیش خدا☹️🥺خدا آدمایی که دوس داره رو میبره پیش خودش.
باید واقعیت رو بش بگی
آیی رفته مسافرت آیی رفته پیش خدا رفته اسمون
ذهن بچه رو بد جور خراب میکنه
ب زبان کودکانه واقعیت زندگی و مرگ رو بگو
خیلی حواست باشه نوع صحبتت جوری نباشه ترس تو‌وجودش بیفته
به نظرم خودش متوجهه
من یادمه داییم فوت کرده بود هیچکس بهم هیچی نگفت ولی خودم میدونستم دیگه قرار نیست ببینمش
شما بهتره از مشاور کودک بپرسی یه وقت بچه نترسه یا..
وقتی پدرم فوت کرد پسرم چهار سالش بود بهش گفتم آقاجون رفته پیش خدا.الان هفت سالشه دیروز میگفت مامان آقاجون الان پیش خدا حالش خوبه؟
به این فکر میکنم که اگه خدای نکرده واسه ما پیش بیاد به پسرم چی میخوام بگم
میدونم خیلی دلتنگش میشه🙁
خیلی واضح و روشن مرگ و زندگی رو برای بچه بگو که ما همه به روزی اومدیم بعد اینکه به همه چی که دلمون خوایت رسیدیم میریم یه جایی که یکی هست که خیلی دوسمون داره اگه مریض بود پدربزرگش بگو که رفت پیش اونی که دوسش داره تا حالش خوب شه یه روزی باز هممون کنارهمیم
این بدترین نوعه گفتنه
اگه بگه مسافرت بچه منتظر میمونه برگرد وقتی میبینه نمیاد همیشه ترس از این خواهد داشت اگه جایی برن ممکنه دیگه برنگردن
یا اگه بگه رفت پیش خدا. بچه از خدا چیز بدی تو ذهنش میسازه مخصوصا اگه ب پدر بزرگش علاقه زیادی داشته باشه فکر میکنه خدا پدر بزرگشو ازش گرفته
