من بخاطر یکسری مسایل سه ساله ک طبقه بالای خونه پدر مادرم میشینم .بابام چون زورش میومد تو خونه خرج کنه من گفتم بهتره خرجمونو یکی کنیم .ماهیانه ی مبلغ میریزع ب حسابم ما هم همون مقدار و خرج دست منه اما با این گرونی ها دیگه ا ز توانم خارج بود شوهرم بیشتر خرج میکنه به بابام میگم میگه من ندارم اما داره بعد پولو میده اما میگه خرج شش نفر رو دوشه منه.
خیلی هم عصبی و بد دهنه ،هر وقت میبینمش اعصابم میریزه به هم . میگیم جدا شو تو هم راحت باش ما هم قبول میکنه اما بعدش میگه من چطور دخترم رو تنها بذارم (من)،احسا س میکنه اگه بره ما از گشنگی میمیریم .با مامانم هم شش ماهه طلاق عاطفی گرفتن خدا رو شکر دعواها کمتر شده اما ...