2777
2789
عنوان

زندگی پس از زندگی

215 بازدید | 35 پست

کسی تجربه اش کرده؟،اصلا برنامه شو میبینید؟من که دیدم خیلی حال و هوام عوض شده

فرزندم،دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم

کی  وچه زمانی میده

نزدیک تر از رگم🤍خدا🤍                                                             بزرگ ترین اقیانوس ّ اقیانوس ارام است ُ پس آرام باش ؛ تا :بزرگ باشی                                                                                          نیازی به پرواز نیست،همین پایین بالاتر از خیلیام🧿                   🧚‍♀️  مغرور ولی مهربون🧚‍♀️

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

من عاشقش هستم.

آنسوی مرگ با صدای استاد امینی خواه هم‌زیباست


سه دقیقه در قیامت رو خوندم الانم دارم با صدای استاد میشنومش

 ⭕ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ذکر ﻣﻦ(نماز و قرآن) ﺭﻭﻯ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ، ﺑﻰ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺳﺨﺘﻰ❌  ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ قیامت 🚫ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ🚫 ﻣﺤﺸﻮﺭﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ⭕➡️ ۱۲۴ طه💢 ما ابد در پیش داریم. بخاطر ۱۰۰ سالِ دنیا، ابد رو خراب نکنیم.اگه مشکل داری اعتمادرو بخون. تاپیکرزق و روزیو تاپیک تاپیک آرامش

من از قبل صحبت های امینی خواه رو درمورد کتاب آنسوی مرگ گوش میدادم. الانم سری جدید زندگی پس از زندگی رو میبینم 

خیلی عالیه ،فوق العادست

هر وقت بخاطر حرف درستی که زدی، بهت گفتن اراذل اوباش آیه ی 27 سوره ی هود رو بخون که به حضرت نوح (ع) گفتن :"..... وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَىٰ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ"----->.... ما کسایی که از تو تبعیت کردن رو جزو اراذل (انسان های پست) میدونیم و شما برتری نسبت به ما ندارید بلکه فکر می‌کنیم دروغگو هستید 🌹🐤شش ماهم که بود مادرم بخاطر شغلش مجبور شد منو بذاره مهد کودک، برای همین خانه داری رو انتخاب کردم💛 💐خدای مجازی همون خدای دنیای حقیقی هست منتهی کسایی که یه عمری بخاطر حرف مردم خوب بودن اینجا که ناشناس میشن تمام پرده های حیا رو میدَرَند.... 💐صبر اینه که توی سختی از حالت پیش مردم شکایت نکنی،خدا بدش میاد لیسانس دارم و مطالعه میکنم ولی خانه دار بودن رو انتخاب کردم، هدفم تربیت بچه ام هست 🐣🌺 و علت حضورم اینجا اینه که بازخورد کارهام و تجربیاتم رو ببینم 🌺
من هر شب میبینم امشب نتونستم قشنگ بود؟

آره حتتتتما تکرارش رو ببین. واااای گیاه حس داره. با آزمایش ثابت کردن

اصلا انگشت به دهان شدم

 ⭕ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ذکر ﻣﻦ(نماز و قرآن) ﺭﻭﻯ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ، ﺑﻰ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺳﺨﺘﻰ❌  ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ قیامت 🚫ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ🚫 ﻣﺤﺸﻮﺭﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ⭕➡️ ۱۲۴ طه💢 ما ابد در پیش داریم. بخاطر ۱۰۰ سالِ دنیا، ابد رو خراب نکنیم.اگه مشکل داری اعتمادرو بخون. تاپیکرزق و روزیو تاپیک تاپیک آرامش
کی  وچه زمانی میده

هر روز حدودا ۶:30شروع میشه کانال ۴

فرزندم،دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم
آره حتتتتما تکرارش رو ببین. واااای گیاه حس داره. با آزمایش ثابت کردن اصلا انگشت به دهان شدم

آره منم ،اونجا که گفت سر خاکسپاری مرده گریه نکنین،من انقدر سر خاکسپاری بابا بزرگم جیغ میزدم،الان فکر میکنم که با این کارم اذیتش کردم ناراحت میشم

فرزندم،دلبندم، عزیزتر از جانم از ملالتهای این روزهای مادری ام برایت میگویم... از این روزها که از صبح باید به دنبال پاهای کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگیرم تا زمین نخوری. به کارهای روی زمین مانده ام نمیرسم این روزها که اتاقها را یکی یکی دنبال من می آیی، به پاهایم آویزان میشوی و آن قدر نق میزنی تا بغلت کنم، تا آرام شوی. این روزها فنجان چایم را که دیگر یخ کرده، از دسترست دور میکنم تا مبادا دستهای کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتی و ناامیدی سر برگرداندنت را میبینم که سوپت را نمیخوری و کلافه میشوم از اینکه غذایت را بیرون میریزی. هرروز صبح جارو میکشم، گردگیری میکنم، خانه را تمیز میکنم و شب با خانه ای منفجر شده و اعصابی خراب به خواب میروم. روزها میگذرد که یک فرصت برای خلوت و استراحت پیدا نمیکنم و باز هم به کارهای مانده ام نمیرسم... امشب یک دل سیر گریه کردم. امشب با همین فکر ها تو را در آغوش کشیدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهای پیش رو فکر کردم و غصه مبهمی قلبم را فشرد...تو روزی آنقدر بزرگ خواهی شد که دیگر در آغوش من جا نمیشوی و آنقدر پاهایت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور میشوی و من مینشینم و نگاه میکنم و آه... روزگاری باید با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بیایی و من یک فنجان چای تازه دم برایت بیاورم و به حرفهایت با جان گوش بسپرم تا چای از دهن بیفتد.... روزی میرسد که از این اتاق به آن اتاق بروم و خانه ای را که تو در آن نیستی تمیز کنم. و خانه ای که برق میزند و روزها تمیز میماند، بزرگ شدن تو را بیرحمانه به چشمم بیآورد. روزی خواهد رسید که تو بزرگ میشوی، شاید آن روز دیگر جیغ نزنی، بلند نخندی، همه چیز را به هم نریزی... شاید آن روز من دلم لک بزند برای امروز... روزی خواهد رسید که من حسرت امشبهایی را بخورم که چای نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ریخته و سوپ و بازی و... به خواب میروم... شاید روزی آغوشم درد بگیرد، این روزها دارد از من یک مادر به شدت بغلی میسازد...! این روزها فهمیدم باید از تک تک لحظه هایم لذت ببرم
آره منم ،اونجا که گفت سر خاکسپاری مرده گریه نکنین،من انقدر سر خاکسپاری بابا بزرگم جیغ میزدم،الان فکر ...

تکرارش چه ساعتی

به خدا بگید بهم رحم کنه من تنهام بغلم کنه بهم امنیت بده من خیلی ازبی کسی ضربه خوردم😔😔
هر روز حدودا ۶:30شروع میشه کانال ۴

مرسی🌸

نزدیک تر از رگم🤍خدا🤍                                                             بزرگ ترین اقیانوس ّ اقیانوس ارام است ُ پس آرام باش ؛ تا :بزرگ باشی                                                                                          نیازی به پرواز نیست،همین پایین بالاتر از خیلیام🧿                   🧚‍♀️  مغرور ولی مهربون🧚‍♀️
آره منم ،اونجا که گفت سر خاکسپاری مرده گریه نکنین،من انقدر سر خاکسپاری بابا بزرگم جیغ میزدم،الان فکر ...

عزیزم حالا سعی کن شادش کنی.

خدا رحمتشون کنه. باید به رفتارهامون تو موقعیت های مختلف فکر کنیم و فکر شده رفتار کنیم. از الان بگیم اگر اتفاق افتاد چیکار کنم بهتره! 

سخته ولی باید احساسات رو کنترل کنیم.

چه برای سختی ها چه برای درگذشت ها

 ⭕ﻭ ﻫﺮ ﻛﻪ ﺍﺯ ذکر ﻣﻦ(نماز و قرآن) ﺭﻭﻯ ﺑﮕﺮﺩﺍﻧﺪ، ﺑﻰ ﺗﺮﺩﻳﺪ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺳﺨﺘﻰ❌  ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ ﻭ ﺭﻭﺯ قیامت 🚫ﻧﺎﺑﻴﻨﺎ🚫 ﻣﺤﺸﻮﺭﺵ ﻣﻰ ﻛﻨﻴﻢ⭕➡️ ۱۲۴ طه💢 ما ابد در پیش داریم. بخاطر ۱۰۰ سالِ دنیا، ابد رو خراب نکنیم.اگه مشکل داری اعتمادرو بخون. تاپیکرزق و روزیو تاپیک تاپیک آرامش
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792