سلام دوستان
امروز یه اتفاق واسم افتاد که واقعا ناراحت شدم خواستم بدونم شما اگر جای من بودید چکار میکردید ؟@
ما توی روستا زندگی میکنیم و به طبع حیاط خونمون بزرگ هست و پر از درخت های مختلف ، هر فصل که درخت ها میوه میدن مقداری از میوه ها رو به رسم ادب به فامیل های نزدیک و همسایه میدیم .
تا اینکه دیشب من خونه عموم بودم و مامان و بابام هم خونه نبودن به همین دلیل بابام با داییم تماس گرفته بود و بهش گفته بود برو دنبال نادیا ببرش خونتون ، وقتی داییم اومد دنبالم گفتم دایی لطفا در خونه ما وایسا تا من کتاب هام و لباس راحتی هامو بردارم اونم گفت باشه ...
زمانی که من رفتم توی خونه که وسایلم رو جمع کنم داییم با پسر داییم توی حیاط از درخت ازگیل می چیدن منم گفتم خوب اشکالی نداره چون هنوز بهشون از ازگیل های خونه نداده بودیم ، به داییم گفتم دایی هر چقدر ازگیل می خوای بهم بگو بعد فردا صبح برات میچینم یا خودت بیا بچین ولی بهم بگو چقدر می خوای اخه الان شبه و نمیشه ازگیل بچینی با این حال حدود دو کیلو ازگیل اونشب چید.
هستین بقیشو بگم؟