بابام بطری دوغ رو ریخت تو آب مرغ😂😂😂 عموم اینا مهمونمون بودن تا چند ثانیه همه با بهت نگاه می‌کردیم😂😂😂😂
یه بار بنده خدا تازه داماد دایی مامانم، اومد از تو یخدون یخ برداره، انبرش شکست. 😁😁 مامان بابام هی الکی می‌گفتن: اشکال نداره، تا حالا چند بار شکسته، اما طفلک از خجالت سرخ شده بود.
مادرشوهر من شب عروسی هزار تومنم نداد بهم البته ناگفته نماند ن خاهرشوهرام ن جاریم بی بخار نشسته بودن هیچی شاباش ندادن جالبه تو فیلم مادرمون نوبتی میان ب شوهرم میگن اینهمه برای برش کیک شاباش و دلار دادی میدادی یکمشو ما بدیم😐😐😐😐
منم تو عروسیم دوتا دختر بودن ک دوست مشترک منو شوهرم بودن ومن ازشون خیلی خوشم نمیومد با همه تالار دست دادم ب این دوتا ک رسیدم جا گزاشنم رفتم سراغ نفر بعدی گاهی احترام زیادی باعث میشه طرف فک کنه خبریه
دوغ گاز دار آوردن تازه عروسم بود طرف باز که کرد فواره زد همه جاش🤪
اکثرند جاری های حسود از این کارهای تابلو میکنن ناراحت نباش
جالب ترین اتفاق زندگی من اینه مامانم اومده بود بعد زایمانم منو جمع کنه یک راست رفت تو اتاق خابید وقتی اومد بیرون من برای خودم چایی ریخته بودم بخورم ناراحت شد ک چرا برای من نریختی و قهر کرد رفت خونه شون و منو جمع نکرد
اون اومده منو جمع کنه یا من اونو
وقتی خابه نمیدونم باید با سرنگ میریختم دهنش ک ناراحت نشه والا موندم تو کار خدا
