من به این نتیجه رسیدم که بچه دار شدن از همون هفته های اولش سخت و استرس آوره و اگر قرار باشه واسه هرچیزی حرص الکی بخورم هم به اون بچه ظلم کردم هم خودم
دیگه دردسرها از الان شروع شده تا اخر عمرمون
بچه داشتن خیلی دردسر داره نمیشه که واسه همه چی حرص خورد
اولش که میگیم خدایا حامله بشم خودمونو دیونه میکنیم
بعدش که فهمیدم حامله ام درد دادشتم میگفتم خدایا خارج رحمی نباشه لوله مو از دست بدم
بعد میگفتم وای قلبش تشکیل بشه یا نشه
دو هفته پیش فهمیدم تیرویید بارداری دارم کلی هم سر اون حرص خوردم
بعد شوهر خواهرم پرستاره زنگ زد بهم گفت اگر قرار باشه واسه هر چیزی استرس بگیری که جور در نمیاد
از اون روز زدم به بیخیالی داروی تیروییدمم مصرف میکنم بقیه اش دست خداست
سعی کردم نگران هیچی نباشم و همه چی رو بسپرم به خدا
دو هفته هست خیلی اروم شدم میگم اگر خدا نمیخواست بهم بچه بده از اول نمیداد چون هم خودم و هم شوهرم مشکل داشتیم
حالا که داده پس خودشم حواسش هست