https://uupload.ir/files/y9d8_۲۰۲۱۰۴۲۳_۱۱۲۱۰۸.jpg
تواینستا داشتم داستانشو میخوندم حالا نمیدونم میدونستین یانه ولی من خیلی ناراحت شدم یعنی ارزششو داشت یه حسادت ...
رن برادرش به اسم الهام به بهونه نگه داری بچش خواهر شوهرشو به اسم فاطمه رو زنگ میزنه بهش وازش میخواد که بخواد از بچش نگه داری کنه تا دخترش ببره صبح درمونگاه واسه امپول ...
اولش سعی میکنه با شال خفش کنه که موفق نمیشه واسیدرو که ازقبل اماده کرده بود رو میریزه رو صورت خواهر شوهرش که نوعروس بوده ....😥