داستان مفصلی دارن در حدی که تو خانواده شون طلاق و طلاق کشی شده بخاطر اینکه گفتن مادرشوهرم تو غذاها دعا میریزه چند بارم به من یه بطری اب داد گفت اینو دعای مهر و محبت خوندم بهش بریز تو سماورت.حوصله داشتین تعریف میکنن.
ولی این سری با چشم خودم دیدم دخترش رفت سر گاز به بهانه اب کردن کره و ریختن رو برنج، یه دستمال کاغذی دستش بود یه پودری از لاش دستمال ریخت توی ماهیتابه ی کره و تف داد بعدم ریخت لابه لای برنج. فک نمیکرد من ببینم
چیکار باید میکردم باید به روش میاوردم؟ باردارم هستم زهره ترک شدم ازون موقع