سلام دوستان. قلبا یه چند تا تاپیک زده و توشون درباره این بشر گفته بودم. حدود سه ساله باهمیم و چندین بار خواستم ازش جدا بشم ولی هر دفعه نشد و دوباره اومد سراغم انقدر وعده وعید داد باورم شد که درست شده و باورش کردم. هر دفعه با مامانم کلی دعوا کردم و قانعش کردم که درست شده ولی بدتر اذیتم کرد. هم بد دل و شکاکه، هم یه سال و نیم پیش خیانت کرد بهم. خیلی خواستم ازش جدا بشم ولی ولم نمیکنه و میشینه یه طوری دلیل و منطق میاره من باورم میشه مشکل از منه.
تازگیا به دوستامم گیر میده و بعد ساعت 10 حق ندارم باهاشون حرف بزنم و حتی به انلاین افلاین بودنمم گیر میده و هی چک میکنه ببینه انلاین شدم یه دعوای حسابی تو راهه.
قبلا قرار گذاشته بودیم باهم کار کنیم و زندگیمونو بسازیم( سه ماهه سربازیش تموم شده و الان داره کار میکنه)
ولی یه حسی بهم میگه به خاطر اینکه میخوام کنارش تلاش کنم و تو هزینه های زندگی مشترک شم نمیتونه ازم بگذره. چند روز پیش بهش گفتم تا وقتی ازدواج کنیم نه تو از من پول بخوا نه من از تو میخوام. واسه این حرفم قاطی کرد و هرچی از دهنش درمیومد بهم گفت. نمیدونم دیگه چیکار کنم. دیشب فال حافظ باز کردم و جوابش این شد:
