چه بد....اما عزیز اولین چیزی که ارامش برات میاره اینه که این قضیه رو بپذیری....دنبال مشکل در وججود خودت هم نباش و اینکه هی با خودت بگی چرا با من اینطوریه...انتظارت رو از همه ی ادمها پایین نگهدار حتی مادر و پدر، اینکه ایشون چنین برخوردی دارن مطمئنا جدید نیست و شما از کودکی با اینطور رفتارهای مادرتون اشنایی دارید، بدون عزیز که ایشون خودشون قربانی هستند...قربانی کمبودها و احتمالا تربیت نادرست و محرومیت از پرورشی که اعتماد بنفس و عزت نفس بهشون بده...حالا ایشون همون کودک گذشته هستن که با حمل حقارت های گذشته و با رویارویی با مشکلات زندگی و افزوده شدن ضعف ها و نادرستی های اخلاقی، بزرگ شدن...
درکشون کنید و توقع مادری کردن ایده ال یا حتی نرمال رو از ایشون نداشته باشید.
رفت و امدتون رو کم کنید اما قطع نکنید مگر اینکه کارد به استخونتون برسه...