ماتو شهر غریبیم بعد مدت ها دوسه تا از دوستامونو دیدیم پریشب اونا که رفتن سر یه بحث مسخره شوهرم بدجور زد منو یعنی اینکه تو دعوا تا جوابشو دادم پاشد کتک زدن کل صورتم داغونو کبوده سرم چند جا قلمبه شده درد میکنه یه بچه دوساله هم دارم دیروز رفتم دکتر عکس اینا انداخت میخاستم برم پزشک قانونی دلم واسه بچم سوخت پیشم بود خیلی داشت اذیت میشد منم حالم بد بود...بعدم اینجا انقدر کوچیکه شوهرمنم کاسبه با اکثر مامورا رفیقه....خلاصه چندتا پیام فرستادم واسش گفتم که فقط واسه بچمه اینجام گفتم نمیبخشمش هیچوقت حلالش نمیکنم
خلاصه خیلیییی دلمو خالی کردم از دیروز نگاهشم نکردم هیچ کاری هم نکردم یعنی نمیتونم همه جام درد میکنه
دیشب ما که خابیدیم نصفه شب اومد بغلم کرد من امتناع کردم بعد اون که کوه غروره دوبار گفت ببخشید نفهمیدم چیشد
بعد گفت دارم از عذاب وجدان میمیرم ولی من همچنان سکوتم
من همیشه خیلی شادو سرحال بودم باهاش ولی واقعا الان نمیتونم دیگه من تو این شهر غریب هر دردسری کشیدم دیگه توان ندارم
شما بگین ادامه رفتارم چجور باشه باهاش