بچه ها دلم میخواد با یکی درد و دل کنم ولی هیچکس رو ندارم تک و تنهام حتی نمیتونم قهر کنم برم خونه بابام ، چقدر بیکسی سخته، شوهرم شب اومد یه گل بهم داد خیلی خوشحال شدم چون تا حالا واسم گل نیاورده بود ولی بعدش شروع کرد که میخوام همه طلاهات رو بفروشم چه اونایی که بابات برات هریده چه اونایی که خودم خریدم تو یه کاری میخوام شریک شم ، حرفاشو قبلا زده یود بهش گفتم چرا بهم نگفتی اللن که حرفاتو زدی اومدی بهم خبر میدی یه دفعه داغ کرد زد سیم اخر شروع کرد به بلند داد زدن منم دیدم اوضاع خرابه رفتم وضو بگیرم نماز بخونم اومدم تو اتاق نماز بخونم دسدم اومد کنارم نشست شروع کرد به غذا خوردن من قران رو برداشتم که بخونم گفت کجایی میخوام حرف بزنم دیگه نخون منم ناراحت بودم جوابشو ندادم قران رو از دستم گرفت گذاشت روی میز گفت مگه زبونتو مار نیش زده جوابمو نمیدی. مثل ادم جوابمو بده من اعصاب ندارم نگاش کردم هیچی نگفتم ساکت شدم چند دقه گذشت گفت چرا اینجوری تو ؟ بازم جوابشو ندادم بلند شدم داد زد مگه با تو نیستم منم داد زدم گفتم راحتم بزار چیکارم داری یه دفعه لباسمو تو تنم تیکه تیکه کرد بشقاب غذاش رو پرت کرد داد زد سرم درم محکم بست رفت بیرون ، کاش مامانم کنارم بود بغلم میکرد میگفت از این اتفاقات زیاد میوفته کاش دلداریم میداد خیلی دلم گرفته یه ساعته ففط اشک میریزم 🥺😭😔