سلام دوستان .من حدودای دوسالی هست با اقایی که برا خاستگارین امده بودن اشنا شدم و باهم درارتباطیم.ایشون همکار من هستن و من تازه استخدامی هستم و بعد خاستگاری همکار شدیم .ایشون تحصیل کرده بسیار از نظر اخلاقی مورد تایید بنده مهربان مستقل هستن شرایط مالی خوبی و در حد کارمندی دارن.من مشکلم این هست که مادرم از همان ابتدا به ایشون نظر بد و منفی داشتن گاه از ظاهر ایشون ایراد گرفتن و گفتن در حد تو نیست و تو از نظر ظاهری بهتر از ایشونی و گاه گفتن چون خاستگارای زیادی داری باید اونارم ببینی بعد .و من هم که میگم مادر من ایشون چه از نظر ظاهر و چه باطن مورد تایید بنده هست اصلا گوش نمیدن.ضمنا این رو هم اضافه کنم که ایشون قبل ازاین مورد خاستگارای قبلی رو هم رد میکردن با ایرادای مختلفی که میگرفتن همون اول کاری و دم در.الان که دیدن قصد من جدی هس با این اقا میگن خاستگارای بهتری داری و بهترین ها هم خواهند امد.خلاصه اخرین حرفش بعد کلی جر و بحث بمن این شد که شناسنامه ات رو بردار و برو هر کاری دلت خاست انجام بده و دور مارو خط بکش.
الان من موندم کسی رو که دوساله باهاش اشناشدم و بهش علاقه مندم رو انتخاب کنم یا خانوادم رو که بالاخره هر جوری باشن خانوادم هستن و ریشه من اونجاست.واقعا نمیدونم خیلی خیلی عذاب میکشم.نظر شما چیه دوستان جای من بودین چه میکردین