سلام مختصربگم که یه مدت بوتصمیم گرفته بودم غصه نخورم وبی تفاوت باشم خوب بودم امابازجاریموبرادرشوهرم آزارم دادن،اول بگم برعکس ماکه خیلی احترام واسمون مهمه خانواده شوهرم تعطیلن،شوهرم مردخوبیه،جاریم بلاهایی سرما اواردکه بازگفتم عیب نداره،برادرشوهرمم مثل خودشه بهم میان،مادرشوهرم زن بدی نیست ولی کلا همش میگن خوب زندیگتوببین واسه اونم ببین حق داره،ماتازه یه خونه پیش خریدکردیمومجبورشدیم اومدیم توویه ساختمونیم باجاریومادرشوهر،جاریم نمیدونه وگرنه دعواس،ازم بزرگتره ۱۵ساله ازدواج کرده،الان ازخونه مادرم اومدم رسیدیم خونه شوهرم زنگشونوزده بچش اومدبپیچونه گفت خوابه سوییچم نمیشع بدم،بعدباباش دعواش کردچون من تووراهروبودم اونم دادمامان خودت گفتی اینوبگم،تابلوشده بوددیگه،من خیلی احترام میذارم جلوپامم پانمیشن،واقعادیگه نمی تونم ببخشمشون،چی بگم اگه عتیقرودیدم؟من سینه هامم توده داره اعصابمم خوردشدگریم کردم حالم بدتره،می خوام کلا درارتباط نباشم به نظرتون درسته؟خسته شدم ازاین همه سرویسو احترام به یه مش گاو